خاطرهای از شهید بهمن امیری قسمت 31
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «امروز که اين را مینويسم يعنی 1 آذر سال 1362 پولی برداشت و رفتيم چيزی بخوريم و تقريباً ساعت يازده بود به آن جا که رفتيم ديديم چند نفر از بچه های کلاس پايين که ما را میشناختند و من گفتم که...» متن کامل خاطره سیویکم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۷۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۰۳
خاطرهای از شهید بهمن امیری قسمت 30
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «فرهاد سال 1361چندين بار خواست به جبهه حق برعليه قدم بگذارد ولی به علت کمی سن او چون تولد 1346 بود، سپاه او را اعزام نمیکرد و...» متن کامل خاطره سیام این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۲۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۷
خاطرهای از شهید بهمن امیری قسمت 29
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: فرهاد آن اسطوره تقوا و آن نوجوانی که گوی سبقت را ربود و از پای ننشست تا به لقای معبودش رسيد و...» متن کامل خاطره بیست و نهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۱۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۶
خاطرهای از شهید بهمن امیری قسمت 28
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «اردیبهشت سال 1362 در حالی که خواب بودم، ديدم که يک پسری همراه ناصر هستند و او به ناصر میگويد بابا. ناصر هم به او میگفت بابا. و آن فرزند...» متن کامل خاطره بیست و هشتم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۱۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۶
خاطرهای از شهید بهمن امیری قسمت 27
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «صبح زود 15بهمن 1361 از خواب مادرم صدايم زد. بلند شدم و نماز خواندم و صبحانه هم خوردم و حرکت کردم تا با برادرم...» متن کامل خاطره بیست و هفتم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۱۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۴
خاطرهای از شهید بهمن امیری/قسمت 26
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «هرچه درباره اسداله بنويسم کم است. يادم میآيد آن صدای شيوايش که همه را به خود جذب میکرد و آن صدا...» متن کامل خاطره بیست و ششم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۱۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۳
خاطرهای از شهید بهمن امیری قسمت 25
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «بد نيست خاطرهای ياد نرفتنی از شهيد گلگون کفن سيد اسداله اسلامی آن مرد تقوا و عمل و ياد نرفتنی بنويسم. آن بنده خالصی که تا آخرين لحظات عمر بسيار کم ولی پر ارزشش...» متن کامل خاطره بیست و پنجم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۵۱۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۲۲
خاطرهای از شهید بهمن امیری «24»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «امروز خبر مفقود الاثر شدن دو تن از سربازان حضرت مهدی(عج) که با آنها آشنايی داشتم به گوشم رسيد خيلی در روحيهام اثر گذاشت و...» متن کامل خاطره بیست و چهارم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۷۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۵
خاطرهای از شهید بهمن امیری «23»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «نامهای که برای دوستم فرستاده بودم اما جوابش را برادرش نوشته بود. قلبم به درد آمد چون آن برادر يعنی قنبر زارع در کوههای بانه به شهادت رسيده بود و...» متن کامل خاطره بیست و سوم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۷۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۴
خاطرهای از شهید بهمن امیری «22»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «امروز به سوی مقصدی در حرکت هستيم و به احتمال زياد شوش دانيال میباشد. الآن داخل ماشين نشستهايم و تا لحظاتی ديگر حرکت میکنيم و...» متن کامل خاطره بیست و دوم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۷۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۱
خاطرهای از شهید بهمن امیری «21»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «برای اولين بار پای به گلزار شهدای اهواز میگذاريم. به منزلگاههای ابدی انسان که به انسان هشدار میدهد خودت را آماده کن که فقط يک چيز به درد تو میخورد آن عمل است و...» متن کامل خاطره بیست و یکم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۷۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۰
خاطرهای از شهید بهمن امیری «20»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «به شهر شهيدپرور هويزه رسيديم. شهری که خيلی از جوانهای پاسدار ما را تکهتکه يا زنده به گور کردند. هويزهای که با خاک و خون يکسان شده بود و...» متن کامل خاطره بیستم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۷۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۹
خاطرهای از شهید بهمن امیری «19»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «از شهرهای خرمشهر و آبادان گذشتيم، به سوی هويزه در حرکت بوديم، در کنار جاده هفت شهيد گمنام را در کنار همديگر به خاک سپرده بودند. شهيدانی که مادرانشان در انتظار بازگشت آنها میباشند اما...» متن کامل خاطره نوزدهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۶۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۷
خاطرهای از شهید بهمن امیری «18»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «صدای سوت باد گوشم را نوازش میدهد. شهری خالی از سکنه، شهری که در زير چکمههای دژخيمان له شده است و...» متن کامل خاطره هجدهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۶۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۵
خاطرهای از شهید بهمن امیری «17»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «از درِ سينما وارد شدم. پس از برخورد با چند خمپاره 60 که عمل نکرده بود وارد يک مدرسه راهنمايی شدم. کره جغرافيايی زمين روی ميز است و پاره شده بود و...» متن کامل خاطره هفدهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۶۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۲
خاطرهای از شهید بهمن امیری «16»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «صدا خمپاره سکوت مرگبار شهر را فرو شکسته است. شهری که وقتی انسان نگاه میکند به خيال اينکه هزاران سال بدون سکنه مانده و...» متن کامل خاطره شانزدهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۶۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۰۱
خاطرهای از شهید بهمن امیری «15»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «از روی پل شناوری که توسط برادران مبارز جهادگر زده شده است گذشته ايم. ساختمان سالم به چشم نمی خورد اسکلت ساختمانها تبديل به خاکريز شده و...» متن کامل خاطره پانزدهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۳۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۴
خاطرهای از شهید بهمن امیری «14»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: « سکوتی مرگبار بر شهر حکمفرما بود. خبر از هيچ چيز نبود. تنها خرابی چيز ديگر نظر انسان را جلب نمیکرد...» متن کامل خاطره چهاردهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۳۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۲
خاطرهای از شهید بهمن امیری «13»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «بعد از گذشتن از چند شهرک دارالخوئين گذشتيم. به نزديکی آبادان رسيديم. ناگهان منورها پيدا شدند...» متن کامل قسمت سیزدهم خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۳۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
قسمت «12»
شهيد «بهمن اميری» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «دنبال روزنامه گشتم و يک کيهان پيدا کردم، خبری از نتايج قبولی دانشگاه نبود و ناراحت شدم و پيش خودم گفتم ...» متن کامل قسمت دوازدهم خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۳۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۰